چندی پیش در هنگام مطالعه و تحقیق، با کتابی مواجه شدم که نویسنده ی آن یک سنی سلفی مذهب بود و در آن کتاب سوالاتی را متوجه شیعیان نموده وایراداتی را بر اعمال و رفتار شیعیان وارد کرده بود؛ در قسمتی از کتاب نویسنده به قیام حسین بن علی علیه السلام پرداخته و این سوال را مطرح نموده بود که: شیعیان می گویند: گریه بر حسین مستحب است؛ آیا این استحباب مبتنی بر دلیل است یا هوی و هوس؟! اگر مبتنی بر دلیل است، دلیلش کجاست؟ چرا اهل بیت که شما مدعی تبعیت از آنها هستید چنین نکرده اند؟ بعد از مطالعه ای این عبارات بسیار تعجب کردم و مبهوت ماندم؛ آخر این چه ادعای بدون دلیلیست، نویسنده تنها ادعای خود را بیان کرده و بدون هیچ کنکاش و تحقیقی به گونه ی قطع و یقین می نویسد: اهل بیت چنین کاری را انجام نداده اند! لذا بر آن شدم تا با ارائه کردن روایاتی از کتب اهل تسنن و منابع شیعه توهم موجود برای نویسند را پاسخی بگویم؛ و چون نویسنده ادعای خود را مبنی بر روش شیعه و اهل بیت علیهم السلام بیان نموده لهذا ناچارا در این نوشتار از منابع و مآخذ شیعیان نیز استفاده خواهم نمود و گرنه ادله و روایات موجود در کتب اهل تسنن برای اثبات نظر شیعیان مبنی بر استحبات گریه نمودن بر حسین بن علی علیه السلام جامع و کافی ست؛ گریه و ندبه بر شخصیتی که ذهبی (748 ه) از ابوالمُهَّرم نقل می کند که بر تشییع جنازه ای حاضر شدیم و مشاهده کردیم ابوهریره جلو آمد و با لباسش، خاک از روی پاهای حسین پاک می نمود[1]؛ امّا تفصیل در مسئله:

الف: جواز گریه کردن در سیره ی نبوی و صحابه:

برای دفع کردن آنچه که سلفی ها آن را شرک دانسته و قائل به عدم جواز گریه نمودن بر أموات هستند، در این بخش به بررسی روایات موجود در این مسئله می پردازیم و خواهیم دید که سیره ی رسول خدا صلی الله علیه و اله و صحابه ای آن حضرت بر ممانعت از گریه نمودن و اظهار حزن و اندوه نمودن شخص   مصیبت دیده نبوده است بلکه در بعضی از موارد رسول خدا صلی الله علیه و آله تشویق به برپای مراسمات عزاداری می نموده است:

-       ابن ماجه (275 ه) به اسنادش از سعدبن ابی قاص نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و له فرمودند: گریه کنید و اگر گریه نکردید خود را به گریه بزنید (تباکی)[2]

-       از ابوهریره نقل شده است که با رسول خدا صلی الله علیه و اله بر جنازه ای حاضر شدم، عمر زنی را دید که گریه می نمود، بر او فریاد کشید، اما رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند: ای عمر او را واگذار، همانا چشم گریان است و نفس داغدیده و عهد نزدیک می باشد[3]؛ حاکم نیشابوری (405) این حدیث را صحیح دانسته است.[4]

-       ابن ابی شیبه (235 ه) به اسنادش از أسامه بن زید نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و له بعد ازوفات دخترش زینب گریه نمود؛ پس مردی به او گفت: آیا گریه می کنی؟ رسول خدا صلی الله علیه و اله به او فرمودند: همانا این رحمتی ست که خداوند در قلبهای بندگانش قرار داده است؛ و خداوند بر بندگانی رحم خواهد نمود که از همه رحیم تر و مهربانتر باشند.[5]

-        از جابر نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و له برای فرزندش ابراهیم گریه می نمود؛ عبدالرحمن بن عوف به او گفت: ای رسول خدا آیا گریه می کنید؟ رسول خدا صلی الله علیه و اله در جواب فرمودند: کسی که رحم نکند، بر او رحم نمی کنند، ای ابراهیم! اگر امر پروردگار حق و راه در پیش رو، رونده نبود و آخرین به اولین ما حق نمی گردیدند؛ برای تو بیشتر از این اندوهگین می گشتم و ما برای تو غمناکیم، چشم گریه می کند و قلب ناراحت است ولی سخنی نمی گویم که موجب خشم پروردگار بگردد.[6]

-       به اسنادش از أنس نقل می کند که: رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که برای ابراهیم فرزندش گریه می نمود فرمودند: چشم گریان است و قلب اندوهناک، ولی سخنی نمی گویم مگر آنکه پروردگار از آن راضی باشد و ما برای تو ای ابراهیم ناراحتیم[7]!

-       به اسنادش از عبدالله بن عمر نقل می کند: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و اله از جنگ احد باز می گشت، مشاهده نمود زنان بنی عبدالأشهل بر شهدای خود گریه می کند، فرمودند: کسی بر حمزه گریه نمی کند؟! پس همه ی زنان انصار برای حمزه به گریه و زاری پرداختند.[8]

-       بخاری (256 ه) به اسنادش از عبدالله بن عمر نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله در بیماری سعد بن عباده به عیادت او رفت، هنگامی که بر او وارد گردید، دید که خانواده ای سعد دور او جمع شده اند، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله سوال نمود: آیا او مرده است؟ گفتند: نه ای فرستاده ی خدا، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله گریست و اطرافیان نیز هنگامی که گریه رسول خدا صلی الله علیه و اله را مشاهده کردند، گریستند، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: آیا نمی شنوید! همانا خداوند به خاطر اشک چشم و اندوهناک بودن قلب عذاب نمی کند بلکه به خاطر این عذاب یا رحم می نماید و با انگشت مبارکشان به زبانشان اشاره نمودند.[9]

-       نسائی (303 ه)  به اسنادش از أنس نقل می کند که: فاطمه سلام الله علیها هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و اله وفات نمود، بر او گریه کرد.[10]

-       به اسنادش از محمد بن منکدر از جابر بن عبدالله نقل می نماید که: پدرم در جنگ احد کشته شد و جنازه اش را آورند و من پارچه را از روی صورتش به کناری زدم و گریه نمودم و مردم من را از این کار منع می کردند، در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و اله من ار از این کار نهی ننمود.[11]

-       حاکم نیشابوری (405 ه) به اسنادش از عایشه نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله، عثمان بن مظعون را در حالی که مرده بود بوسید و گریه می کرد و اشک از دیدگانش جاری بود.[12]

-       به اسنادش از عبدالله بن بحیر نقل می کند که از هانی بنده ای عثمان به عفان شنیدم که می گفت: هر گاه عثمان بن عفان بر قبری می ایستاد، آنقدر گریه می کرد تا محاسنش خیس می شد.[13]

-       به اسنادش از سلیمان بن بریده از پدرش نقل می کند که: رسول خدا صلی الله علیه و اله قبر مادرش را زیارت می نمود در حالی که هیچ روزی مانند آن روز گریان دیده نشد.[14]

-       به اسنادش از ابوهریره نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله قبر مادرش را زیارت نمود و گریه کرد و هرکس با او نیز بود به گریه افتاد.[15]

-       به اسنادش از حسین بن علی علیه السلام نقل می نماید که فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و اله در هر جمعه قبر عمویش حمزه را زیارت می نمود و نماز می خواند و نزد قبر گریه می کرد.[16]

-       ماوردی (450 ه) به اسنادش از ابن عباس نقل می کند که: فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و اله نزد قبر رقیه خواهرش گریه می کرد و رسول خدا صلی الله علیه و آله با گوشه ی لباسش، اشکهای او را پاک می نمود.[17]

-       بیهقی (458 ه) به اسنادش از أنس بن مالک نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله خبر شهادت جعفر، زید بن حارثه و عبدالله بن رَواحه به ما داد در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود.[18]

-       به اسنادش از انس بن مالک نقل می کند که بر تشیع جنازه ی دختر رسول خدا صلی الله علیه و اله حاضر شدیم در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و اله نزد قبر نشسته بود و از چشمانش اشک جاری بود.[19]

با مشاده ی این روایت روشن می گردد که در سیره ی عملی رسول خدا صلی الله علیه و آله و اصحاب آن جناب، گریه و زاری نمودن بر أموات امری مذموم و یا عملی شرک آلود نبوده است؛ زیرا اگر چنین چیزی وجود داشت رسول خدا صلی الله علیه و اله از آن نهی می نمود و فاعل آن را مورد نکوهش قرار می داد، در حالی که ما چنین نکوهشی را بر اصل فعل در میان روایات موجود در منابع مشاهده نمی کنیم به گونه ای که ابن جوزی آورده است که گریه نمودن بعد از مرگ مکروه نیست.[20]

ب: روایات جواز گریه نمودن بر حسین بن علی علیه السلام:

هر چند نویسنده ای سلفی ایراد خودش را بر عدم استحباب گریه نمودن بر حسین بن علی علیه السلام متوجه منابع شیعه و اهل بیت علیهم السلام کرده بود و لکن برای اینکه به این شبهه پاسخ کامل و روشنی داده شود، روایات موجود در منابع اهل تسنن و تشیع را مورد بررسی قرار داده؛ و إن شاء الله ثابت خواهیم کرد که در منابع هر دو فرقه روایات بیشماری دلالت بر جواز و استحباب گریه نمودن بر حسین بن علی علیه السلام وجود دارد و کلام نویسنده ی مذکور، پنداری غلط بیش نیست و بر خوانندگان به وضوح معلوم خواهد شد که نگارنده بدون هیچ تتبعی و تحقیقی چنین سخنان بی پایه و اساسی را مطرح نموده است؛ لهذا در این قسمت ابتدا به روایات اهل تسنن و پس به روایات نقل شده از شیعیان خواهیم پرداخت:

1-منابع اهل تسنن:

-       أحمد بن حنبل (241 ه) به اسنادش از عبدالله بن نجی از پدرش نقل نموده که: من همراه علی رضی الله عنه به سوی صفین در حرکت بویدم که به نینویَ رسیدیم، پس علی رضی الله عنه صدا کرد: صبر کن ای اباعبدالله، در نزد رودخانه ی فرات صبر کن، سوال کردم: برای چه؟ فرمود: روزی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله داخل گردیدم در حالی که از چشمانش اشک جاری بود، گفتم: ای فرستاده ی خدا آیا کسی شما را ناراحت کرد؛ که از چشمانتان اشک جاریست؟ رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود: لحظاتی قبل جبرئیل نزد من بود و به من خبر داد که حسین نزدیک رودخانه ای فرات کشته خواهد شد، پس به من فرمود آیا می خواهی تربتی را که او در آنجا کشته خواهد شد را به تو بدهم تا او را بو کنی، گفتم: آری، پس جبرئیل مقداری از خاک او را به من داد و منتوانستم جلوی اشکهای چشم را بگیرم.[21]

هیثمی (807 ه) گفته است: رجال این حدیث ثقه هستند[22] و حدیث صحیح است.

-       بلاذری (279 ه) نقل می کند: هنگامی که خبر شهادت حسین به اهالی مدینه رسید، بسیار به نوحه سرای و فریاد زدن بر او پرداختند که بیشترین این نوحه سرایی از خانه های بنی هاشم بود.[23]

این روایت بلاذری تصریح دارد که گریه و زاری بر حسین بن علی علیه السلام آرام نبوده بلکه با فریاد و با شدت به نوحه سرایی مشغول بودند؛ اهالی مدینه که غالب آنان از زمره ای صحابه و تابعی بودند. اگر این فعل اهل مدینه را مغایر با سیره ی رسول خدا صلی الله علیه و اله می دانستند، حتماً از آن ممانعت می کردند؛ و حال انکه چنین ممانعتی برای ما نقل نشده است.

-       و یا به اسنادش از ابوبکر هذلی از حسن بصری نقل می کند: هنگامی که حسین کشته شد و خبرش را به حسن بصری دادند، به گونه ای گریه نمود که دو کتفش تکان خورد (کنایه از شدت گریه است) و گفت: پسر پسترین کنیزان، پسر پیامبرش را کشت[24]!

-       ترمذی (297 ه) به اسنادش از سلمی نقل می کند: برای سلمه همسر رسول خدا صلی الله علیه و اله وارد شدم در حالی که گریان بود، گفتم: چه چیز تو را گریان کرده است؟ گفت: رسول خدا را در خواب دیدم در حالی که سر و محاسنش خاک آلود بود، گفتم: ای رسول خدا تو را چه شده است؟ فرمود: الان من شاهد کشته شدن حسین بودم.[25]

-       طبری (301 ه) از قوه بن قیس تمیمی نقل می کند: زنان را دیدم، وقتی که بر حسین و یاران و فرزندان وی گذتشه، فغان می کردند و به صورتهای خویش می زدند.[26] این نقل تصریح بر این مطلب دارد که زنان بر شهادت حسین بن علی علیه السلام لطمه می زدند و این امر را قبیح و ناپسند نمی دانستند.

-       به اسنادش از قره بن قیس تمیمی نقل می کند که: هر چه را فراموش کنم گفته ی زینب دختر فاطمه را فراموش نمی کنم که وقتی بر برادر مقتول خویش گذشت می گفت: ای محمدم، ای محمدم، فرشتگان آسمان بر تو صلوات گونید، این حسین است در دشت افتاده، آغشته به خون اعضای بریده! ای محمدم، دخترانت اسیرند، باقیماندگانت کشتگانند که باد بر آنها می وزد؛ گوید: به خدا همه ی دشمن و دوست را به گریه انداخت.[27]

-       طبرانی (360 ه) هب اسنادش از عمار بن ابی عمار نقل می کند که از ام سلمه شنیدم که می گفت: شنیدم که جنیان بر حسین گریه می کردند و بر او نوحه می خوانند.[28]

هیثمی (807 ه): رجال سند این حدیث را صحیح دانسته است.[29]

-       به اسنادش از عمروبن ثابت از حبیب بن أبی ثابت نقل می کند که همانا ام سلمه صدای نوحه ای جنیان بر حسین را شنیده است.[30]

-       ابن جوزی (654 ه) به اسنادش از حسن بن کثیر نقل می کند: هنگمی که علی علیه السلام به کربلا رسید، توقف نمود و گریه کرد و گفت: در اینجا کشته می شوند، اینجا محل اقامت چهارپایانشان است و اینجا محل بارهایشان و اینجا محل شهادت مردانشان، پس بسیار گریه نمود.[31]

-       ذهبی (748 ه) به اسنادش از شهر بن حَوثَب نقل می کند هنامی که خبر کشته شدن حسین را آوردند، من نزد ام سلمه همسر رسول خدا صلی الله علیه و اله بودم، پس گفت: آیا به تحقیق چنین کردند؟! خداوند خانه هایشان و قبرهایشان را زا آتش پرکند، پس بیهوش افتاد.[32]

-       هیثمی (807 ه) به اسنادش از عایشه نقل کرده که: حسین در حلی که بر رسول خدا وحی می شود، بر او وارد گردید و نزد رسول خدا رفت و بر پشت وی سوار شد، جبرئیل به رسول خدا گفت: آیا او را دوست داری ای محمد؟! رسول خدا فرمودند: ای جبرئیل چرا نباید فرزندم را دوست نداشته باشم؟ جبرئیل گفت: امتت بعد از تو او را خواهند کشت، پس دستش را دراز نمود و مقداری تربت سفید به او داد و گفت: این سرزمینی ست که فرزندت در آن کشته خواهد و اسمش طف است؛ هنگامی که جبرئیل از نزد رسول خدا خارج گردید، رسول خدا از اتاق خارج شد در حالی که تربت را در دست داشت و گریه می نمود و گفت: ای عایشه همانا جبرئیل به من خبر داده که فرزندم حسین در زمین طف (سوزناک) کشته خواهد شد و امت من بعد از من دچار فتنه خواهند شد، پس در حالی که گریان بود نزد یارانش علی، ابوبکر، عمر، حذیفه، عمار و ابوذر رفت و آنان گفتند: چه چیز تو را گریان کرده است ای رسول خدا؟ گفت: جبرئیل مرا خبر داده است که فرزندم حسین بعد از من در سرزمین طف کشته خواهد شد و برای من این خاک را آورده و از مکان قبرش مرا آگاه کرده است.[33]

-       به اسنادش از ام سلمه نقل می کند: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانه ی من بود و گفت کسی بر من وارد نشود، پس حسین بر او داخل شد و صدای گریه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله را شنیدم، پس دانستم حسین در اتاق است و رسول خدا پیشانی او را پاک می کند و گریه می نماید، گفتم: غفلت کردم و ندانستم که چه زمان بر شما وارد شده است؛ رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند: همانا جبرئیل با ما در اتقا بود و گفت: آیا او (حسین) را دوست دارد؟ گفتم: در دنیا بله، گفت: همانا امت تو او را در سرزمینی که به کربلا خوانده می شود خواهند کشت، پس جبرئیل از خاک آنجا به من داد، ام سلمه گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله آن خاک را به من نشان داد.[34]

-       به اسنادش از ام سلمه نقل کرده: حسن و حسین در خانه من نزد رسول خدا صلی الله علیه و اله بازی می کردند که جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد امت تو، بعد از تو این فرزندت را خواهند کشت و با دستش به حسین اشاره نمود، پس رسول خدا گریه کرد و او را به سینه چسباند و فرمود: یا ام سلمه این خاک امانت نزد تو باشد و او را بویید و فرمود: وای بر سختی و بلا.[35]

-       عسقلانی (852 ه): هنگامی که کاروان بازماندگان کربلا و ارد مدینه شدند، زنی از دختران عبدالمطلب در حالی که موهایش را پریشان نموده بود و دستش را بر سرش گذاشته بود با گریه می گفت: چه می گویید به رسولتان اگر بگویید؛ چه کردید با عترت و خانواده ی من بعد از فقدانم در حالی که آخرین امت بودید! گروهی از آنها اسیر و گروهی در خون خود آغشته شدند، این پاداشن من نبود که مشا را نصیحت کردمف شما بعد از من بدترین رفتار را با صاحبان رحمم نمودید.[36]

2-منابع شیعه:

در منابع شیعه این گونه روایات به قدری زیاد می باشد که می توان در آنها ادعای تواتر نمود و شکی باقی نمی ماند که از سوی حضرات معصومین علیهم السلام صادر شده اند؛ لهذا در این قسمت به بعضی از انها اشاره خواهیم کرد و باید به این نکته دقت دشات که این تعداد تنها نمی از دریای بیکران روایات وارده در منابع شیعیان می باشند:

-       ابن قولویه (368 ه) به اسنادش از ابوهارون مکفوف نقل می کند که امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که حسین علیه السلام را یاد کند و به مقدار بال پشته ای از چشمانش اشک جاریی شود، ثوابش بر عهده ای خداست و خدا راضی نمی گردد مگر به بهشت.[37]

-       شیخ صدوق (381 ه) به اسنادش از عبدالله بن فضل هامشی نقل می کند که از امام صادق علیه السلام در حدیثی طولانی سوال نمود که چگونه روز عاشور آن روز مصیبت، غم، جزع و گریه شد در حالی که برای رسول خدا، فاطمه زهرا، امیرالمومنین و حسن علیه السلام چنین عزاداری نیست؟ امام علیه السلام در جوابی طولانی فرمودند: هنگامی که حسین علیه السلام کشته شد، دیگر از اهل کساء شخصی باقی نماند تا در میان مردم باشد لذا رفتن او مانند این است که همگی اهل کساء رفته اند و به همین خاطر این روز بزرگترین مصیبت می باشد.[38]

-       به اسنادش از داود بن سلیمان فراء از علی بن موسی الرضا علیه السلام از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمودند: پیرامون قبر حسین علیه السلام هفتاد هزار فرشته غبار آلود و غمگین تا روز قیامت براو گریه می کنند.[39]

-       به اسنادش از علی بن فضال از علی بن موسی الرضا علیه السلام نقل می کند که: کسی که روز عاشورا، روز مصیبت، خون و گریه برای او باشد، خداوند عزوجل روز قیامت را روز خوشحالی و سرور برای او قرار می دهد و چشمان او را به بهشت روشن می نماید.[40]

-       ابن قولویه (368 ه) به اسنادش از ابو بصیر از امام باقر علیه السلام نقل می کند که: إنس، جن، پرندکان و وحوش بر حسین بن علی علیه اسلام گریستند تا اینکه اشک از دیدگانشان جاری شد.[41]

-       به اسنادش از عبدالله بن محمد صنعانی از امام باقر علیه السلام نقل می کند: هر گاه حسین علیه السلام بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد می شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله او را در آغوش می گرفت و او را می بوسید و گریه می نمود، حسین علیه السلام می فرمود: ای پدر چرا گریه می کنی؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: ای فرزندم جای شمشیرها را می بوسم و گریه می کرد.[42]

-       شیخ صدوق (381 ه) به اسنادش از علی بن مغیره از ابوعمار شاعر از امام صادق علیه السلام روایت می کند که امام علیه السلام به من گفت: ای أبی!  عمار در حق حسین بن علی، شعری برای من انشاء کن! من شعری خواندم و او گریه کرد و دوباره شعری خواندم و گریست، به خدا قسم، هر اندازه که من شعری انشاء کردم، او گریه کرد تا اینکه صدای گریه ی اهل خانه را نیز شنیدم و به من گفت: ای ابا عمار، هر کس که نوحه ای برای حسین بخواند و پنجاه نفر را بگریاند، مستحق بهشت است و هر که بخواند در مصیبت حسین، یک بیت، پس بگریاند سی نفر را، پس برای اوست بهشت و هر که بخواند در مصیبت حسین شعری، پس بگریاند بیست نفر ار، پس برای اوست بهشت و هر که بخواند در مصیبت حسین شعری، پس بگریاند ده نفر را، پس برای اوست بهشت و هر که بخواند در مصیبت حسین شعری، پس بگریاند یک نفر را، پس برای اوست بهشت و هر که بخواند شعری در مصیبت حسین، پس بگرید، پس بر او بهشت و هر کس شعری بخواند در مصیبت حسین، پس خود را به گریه وادارد، پس برای اوست بهشت.[43]

-       به اسنادش از محمد بن سهل از امام صادق علیه السلام نقل می کند که: علی بن حسین علیه السلام قریب به چهل سال بر پدرش حسین گریست. هر غذایی که در مقابلش می گذاشتند، گریه می کرد تا سرانجام یکی از خادمانش گفت: ای فرزند رسول خدا! من می ترسم که تو خود را از بین ببری. گفت: من از دردِ دل و اندوه خودم به خداوند شکایت می برم و چیزی از جانبِ خدا می دانم که شما نمی دانید. هر گاه که به یاد محلّ کشته شدنِ فرزندان فاطمه می افتم، گریه مرا فرا می گیرد.[44]

-       به اسنادش از ابراهیم بن أبی محمود از علی بن موسی الرضا علیه السلام نقل می کند که فرمودند: روز به شهادت رسیدن حسین، چشم های ما را سوزاند و اشک های ما را جاری نمود و عزیزِ ما را در سرزمینِ کربلا خوار نمود و ما را به گرفتاری و بلایا دچار نمود. بر همچو حسینی تا روز قیامت باید گریست. این گریه، گناهان بزرگ را از بین می برد. پس افزود: روش پدرم، چنین بود که چون محرم می رسید، خنده نمی کرد و تا روز دهم محرم، اندوه بر وجودش مستولی بود. روز دهم، تازه روز مصیبت و حزن و زاری اش بود و می فرمود: در این روز بود که حسین به تقل رسید.[45]

-       ابوعبدالله محمد بن علی علوی شجری (445 ه) به اسنادش از هارون بن خارجه نقل می کند که نزد امام صادق علهی السلام بودم که یاد حسین علیه السلام نمود و گریه کرد و من نیز با گریه او گریه نمودم، پس فرمودند: حسین علیه السلام فرمود: همانا من کشته ای اشکم و هیچ مومنی مراد یاد نمی کند مگر اینکه گریه کند.[46]

-        شیخ طوسی (460 ه) به اسنادش از معاویه بن وهب نقل می کند که امام صادق علیه السلام فرمودند: هر بی تابی و گریستنی جز بی تابی و گریه بر حسین مکروه و ناخوشایند است.[47]

-       به اسنادش از احمد بن یحیی أودی از مُخوّل بن ابراهیم از ربیع بن منذر از پردش از حسین بن علی علیه السلام نقل می کند که فرمودند: هیچ بنده ای نیست که چشمانش در مصیبت ما قطره ای اشک خارج شود و ذره ای بگرید جز آن که خداوند به وسیله آن قطره او را مدتی بی پایان در بهشت جای می دهد.[48]

-       به اسنادش از غیاث بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمودند: روزی ام سلمه شروع به گریستن کرد به او گفته شد: گریه ات برای چیست؟ گفت: امشب فرزندم حسین کشته شد و آن به این دلیل است که از زمان وفات رسول خدا جز امشب رسول خدا را ندیده بودم پس امشب او را رنگ پریده و اندوهگین مشاهده کردم. پس به پیامبر عرضه داشتم: ای رسول خدا چه شده است که شما را رنگ پریده و اندوهگین می بینم؟ پیامبر فرمود: امشب مشغول کندن قبر حسین و یارانش بودم.[49]

-       شیخ صدوق (381 ه) به اسنادش از محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام نقل می نماید که امام زین العابدین علیه السلام فرمودند: هر مؤمنی که برای قتل حسین بن علی علیه السلام اشک هایش جاری شود و بر رخسارش بریزد، خدای تعالی بخاطر آن او را در بالاخانه هایی جای دهد که سالها در آن سکونت نماید.[50]

-       به اسنادش از صالح بن عقبه از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود: کسی که درباره ی حسین علیه السلام یک بیت شعر بخواند و گریه کند و ده نفر را بگریاند، بهشت از آن آنهاست؛ و کسی که درباره ی، حسین علیه السلام یک بیت شعر بخواند و گریه کند و نه نفر را گریان کند، بهشت از آن آنهاست و پیوسته می فرمود تا رسیدند به این جا که کسی که درباره ی حسین علیه السلام شعری بخواند و گریه کند و گمان می کنم که فرمود: یا خود را شبیه گریه کنندگان در آورد بهشت از آنِ اوست.[51]

بعد از نقل روایات متعدد از منابع اهل تسنن و شیعه مبنی بر گریه کردن رسول خدا صلی الله علیه و اله، ام سلمه و صحابه بر شهادت حسین بن علی علیه السلام برای فرد منصف که وجدان خویش را قاضی قرار داده (زیرا که وجدان بهترین قضاوت کننده است) جای هیچ شبهه و اشکالی باقی نمی ماند که نویسنده ی سلفی ذکر شده، در این مطلب سخت به خطا رفته و سخنی غیرعلمی را بر صفحات کاغذ آورده است و گفتار او مبنی بر اینکه شیعیان از روی هوا و هوس بر حسین بن علی علیه السلام گریه می کنند! پنداری خام و باطل است زیرا بدون در نظر گرفتن منابع اهل تسنن و روایات موجود در آنها، در میان روایات شیعه، روایاتی مطرح شد که تصریح بر گریه نمودن بر حسین بن علی علیه السلام داشته و حضرات معصومین علیهم السلام نیز بر مظلومیت آن امام بسیار گریه می نمودند؛ لذا گریه نمودن بر حسین علیه السلام امری مطلوب و مستحبی موکد است که شعائر الهی زیادی به وسیله ی آن إحیاء می گردد.

 و الله المستعان