خانم شادی صدر از فعالین حقوق بشر در خارج از کشور با انتشار عکسی خبرساز شد. او عکسی از خود در صفحه شخصیِ اینستاگرامش منتشر کرد که حساسیت‌های گوناگونی را برانگیخت. بعد از آن نیز با نوشتن یادداشتی کوتاه در صفحه فیس بوکش، توضیحاتی پیرامون حواشی و کامنت های کاربران شبکه‌های مجازی ارایه داد. ایشان یادداشت کوتاهش را در چهار بند نگاشته است. بند اول و سوم را از موضوع این یادداشت خارج می‌کنیم چراکه با استفاده از مثال‌ها و خاطراتی که برای خودشان (و شاید دیگر دوستانشان) اتفاق افتاده است به نتیجه‌گیری کلی دست‌زده‌اند. خانم صدر با استفاده از تعداد معدودی تجربه و مشاهده دست به استقرایی ناقص زده است و همان‌طور که می‌دانیم استدلال استقراییِ ناقص، موجب یقین نخواهد بود و حداکثر ثمره‌اش ظنِ قوی است. حتی اگر بپذیریم ایشان با در نظر گرفتن تمام جوانب از چنین استقرایی استفاده کرده‌اند این ظن قوی قطعا شخصی خواهد بود چرا که فرد دیگری با تجربیات و مشاهدات دیگر می‌تواند دقیقا عکس ادعاهای ایشان را استقرا کند! بنابراین از این دو بند می‌گذریم.

اما بند دوم حاوی ادعاهایی است که در این یادداشت به نقد و بررسی آن‌ها خواهیم پرداخت:

 

" تقدس‌زدایی از امر مقدس و فروریختن هر آنچه مقدس است، جوهره مدرنیته است."

باید بگویم امروزه نه‌تنها این تعریف رایج از مدرنیته نیست بلکه چه‌بسا این تعریف را فقط در تاریخ مدرنیته بتوانیم پیدا کنیم. یکی از واضح‌ترین راه‌های بطلان این حرف آمار روزافزون گرایش به دین (امر مقدس) در جوامع مدرن است. تعریف جامعه‌شناسانه از مدرنیته بر تمایز و تفکیک نهادها و حیطه‌های بشری در جوامع پیچیده حکایت می‌کند. این حیطه‌ها عبارت‌اند از اقتصاد، سیاست، آموزش و دین. این تفکیک هرگز به معنای تَنافر و جدایی نیست بلکه در عین استقلال، روابط متقابل میان‌ آن‌ها برقرار است. بنابراین لازمه مدرنیته نابودی هیچ‌کدام از قلمروهای حیات بشری نیست، بلکه سازمان‌دهی و مشخص کردن مرزها و تخصص‌های هرکدام است. چگونه می‌توان دَم از نابودی و تقدس زدایی امر مقدس زد در حالی که این مساله بسیاری از نیازهای اگزیستانسیال انسان مدرن را رفع می‌کند؟!1 تذکر این نکته لازم است که دیدگاه اصلی نویسنده در باب نسبت دین و مدرنیته در اینجا اهمیتی ندارد بلکه آنچه در اینجا مهم است این است که دیدگاه خانم صدر مبنی بر اینکه مدرنیته به طور مطلق لزوما به تقدس زدایی از امر مقدس می‌پردازد خطاست.

 به نظر می‌رسد برای اصلاح آن سنت غلط به تعبیر ویتگنشتاینی در ابتدا باید وارد بازی زبانی آن‌ها شد و پس از فهم معنای دقیق اجزای آن سنت، به نقد محترمانه آن پرداخت.

 "شوخی با امر مقدس و تابو زدایی هم جزیی از همین روند مدرن شدن جامعه است."

حتی اگر فرض کنیم برای مدرن شدن جامعه نیاز به حذف امر مقدس از زندگی مردم باشد راه حل ایشان راه‌حلی غیراخلاقی است. شهود اخلاقی ما توهین و تمسخر عقاید دیگران را کاری خلاف اخلاق می‌داند. به عنوان مثال جامعه‌ای را در نظر بگیرید که در آن غذا خوردن با قاشق توهین به میزبان به حساب می‌آید. آیا حتی با فرض اینکه غذا خوردن بدون قاشق برای ما سخت و زجرآور است این جواز را داریم که صاحب‌خانه را مسخره کنیم؟! اگرچه از نظر ما آن فرهنگ مسخره و بی‌معنا باشد راه حل تابو زدایی و یا اثبات بیهوده بودن این سنت مسخره کردن افراد پای بند به آن سنت نیست؛ چرا که مسخره کردن فی‌نفسه امری خلاف اخلاق است. به نظر می‌رسد برای اصلاح آن سنت غلط به تعبیر ویتگنشتاینی در ابتدا باید وارد بازی زبانی آن‌ها شد و پس از فهم معنای دقیق اجزای آن سنت، به نقد محترمانه آن پرداخت.

 " ... هیچ‌کس هم حق ندارد کسی را به دلیل ابراز عقیده و مذهبش تحت آزار، توهین یا تعقیب قرار دهد ... "

این قسمت از سخنان ایشان را به شکل زیر تقریر می‌کنیم:

(1) هیچ‌کس هم حق ندارد کسی را به دلیل ابراز عقیده و مذهبش مورد توهین قرار دهد.

(2) شخص P معتقد است که X امر مقدسی است و به ابراز عقیده خود می‌پردازد.

(3) شخص Q عقیده X را قبول ندارد.

(4) پس چون (1) Q حق ندارد به P به خاطر ابراز عقیده X توهین کند.

بنابراین:

 (´2) مردم معتقدند که حسین بن علی (ع) و نمادهای عاشورایی‌اش از جمله اموری قدسی‌اند و به ابراز عقیده خود می‌پردازند.

 (´3) شخصی این عقیده که حسین بن علی (ع) و نمادهای عاشورایی‌اش از جمله اموری قدسی‌اند را قبول ندارد.

 (´4) پس چون (1) شخص مذکور حق این را ندارد که به مردم به دلیل ابراز این عقیده که حسین بن علی (ع) و نمادهای عاشورایی‌اش از جمله اموری قدسی‌اند توهین کند.

فردی که به عقیده‌ای بی‌احترامی کند به طور غیرمستقیم به فرد معتقد توهین کرده است چرا که با رفتار و گفتار غیرمحترمانه به شخص مذکور نسبت نادانی و به بیان عامیانه، احمق بودن را داده است! با توجه به تقریر بالا به نظر می‌رسد که ایشان دچار تناقض در گفتار (متن فیس بوکی) و رفتار (عکس منتشر شده) هستند.

 تاریخ تشیع پر است از برخودهای اخلاقی و گفت‌وگوهای عالمانه ائمه اطهار علیهم السلام با مخالفین، منکرین و معاندین دین.

"اصل آزادی بیان... به هر کس حق می‌دهد از عقاید و مذاهب مختلف انتقاد کند، با آن‌ها شوخی کند و یا آن‌ها را رد کند..."

سخن از آزادی بیان در ابتدا بسیار ساده است اما باکمی تامل این سوالات به ذهن می‌رسد که حد آزادی بیان کجاست؟! آیا به بهانه آزادی بیان می‌توان هر سخنی را به زبان آورد؟! نسبت سخن ما با آزادی و حقوق دیگران چگونه است؟! نسبت آزادی بیان با نظم اجتماعی چیست؟! نسبت آزادی بیان با اخلاق چیست؟! و... به نظر می‌رسد مساله آن‌قدرها پیچیده است که کسی به راحتی نتواند مدعی شود که شوخی با مذهب که غالبا همراه با توهین به امور مذهبی است حق تعریف شده فرد در آزادی بیان است چرا که این کار جز ارتکاب به یک امر غیراخلاقی که جریحه‌دار کردن قلب میلیون‌ها نفر است هیچ ثمره دیگری ندارد. به بیان دیگر پیچیدگی مساله آزادی بیان به صورتی است که جز مواردی محدود و مورد اتفاق در دیگر امور همچون آزادی بیان در تمسخر مذهب هیچ میزان و معیار مورد اتفاق وجود ندارد. در واقع کسی نمی‌تواند در این زمینه با صراحت تمام دم از حق آزادی بیان بزند! نکته پایانی اینکه رد کردن و یا انتقاد کردن از مذهب هم مساله ای نیست که کسی بخواهد آن را به قول معروف پیراهن عثمان کند! چراکه تاریخ تشیع پر است از برخودهای اخلاقی و گفت‌وگوهای عالمانه ائمه اطهار علیهم السلام با مخالفین، منکرین و معاندین دین.

همان‌طور که مشاهده کردید این یادداشت فقط بر اساس دیدگاه مطرح شده سرکار خانم شادی صدر نوشته شده است و از هرگونه نیت خوانی و یا تحلیل‌های دیگر خودداری گردیده. در نهایت هرچند این عکس قلب دوستداران حسین بن علی (ع) را به درد می‌آورد اما این دل‌شکستگی جواز اینکه پا را فراتر از اصول اخلاقی گذارند و به تهدید و تهمت و توهین رو بیاورند را هرگز صادر نمی‌کند.