شهر کوفه‌[1] در سال‌ هفدهم‌ هجری‌، حدود سه‌ سال‌ پس‌ از خلافت‌ عمربن‌ خطّاب‌ تأسیس‌ شد.[2] پس‌ از پیروزی‌های‌ مسلمین‌ در جنگ‌های‌ قادسیه‌ و جلولاء، خلیفه‌ به‌ سعدبن‌ ابی‌ وقاص‌ (فرماندۀ ارتش‌ اسلام‌ در عراق‌) دستور داد در آنجا بماند. وی‌ چنین‌ اقدامی‌ را بدون‌ شک‌ با نیت‌ استحکام‌ بخشیدن‌ به‌ سیطره‌ مسلمانان ‌در عراق‌ انجام‌ داد، تا وقتی‌ که‌ زمان‌ مناسب برای پیشروی به سوی فارس‌ فرارسد؛ از این‌رو سعد ارتش‌ اسلام‌ را در مدائن‌ مستقر کرد؛ اما ‌ مدائن‌ مناسب شیوۀ‌ زندگی‌ اعراب‌ نبود؛ بنابراین سعد با همکاری ‌سلمان‌ فارسی‌ و حذیفه‌بن‌ یمان‌، فلاتی‌ در کنار غربی‌ فرات‌ نزدیک‌ شهر «الحیره» برگزید. نیروی‌های‌ اسلام‌ در همان‌جا چادر زدند‌ و شروع‌ به‌ خانه‌سازی‌ کردند. سپس‌ آنجا توسعه یافت و کوفه‌ نام‌ گرفت‌.

انتخاب‌ محل‌ برای‌ تأسیس‌ شهرِ مورد نظر با عجله‌ صورت‌ نگرفت‌؛ بلکه‌ ملاحظۀ‌ دقیق‌ و تحقیق‌ کامل‌ در منطقه‌ دو سال‌ طول کشید. کوفه‌ در ابتدا کانونی‌ برای‌ مهاجران‌ِ از راه‌ رسیده‌ و پایگاه‌ نظامی‌ برای‌ مقابله‌ با دشمن بود‌. این‌ مطلب‌ از دستور عمر به‌ سعد روشن‌ است‌ که‌ می‌گوید: «برای‌ مسلمین‌ محلی‌ برای‌ مهاجرت‌ (دارالهجره‌) و نیز مرکزی‌ برای‌ ادارۀ‌ جنگ‌ (منزل‌ جهاد) انتخاب‌ کن‌!»

در اندیشۀ‌ عمر، کوفه‌ معنی‌ یک‌ پادگان‌ شهری‌ را می‌داد که‌ گروه‌های‌ مختلف‌ می‌توانستند در آن‌ اقامت‌ کنند ‌و باید‌ در کمال‌ آمادگی‌ هر وقت‌ که‌ به‌ وجود آنان‌ نیاز بود، در دسترس‌ باشند. از این‌ رو اولین‌ مهاجران‌ کسانی‌ بودند که‌ در جنگ‌ قادسیه‌ شرکت‌ داشتند؛ اما دیری‌ نگذشت‌ که‌ گروهی‌ از اصحاب ‌پیامبراکرم(ص) و دیگر مردم‌ بدان‌ شهر روی آوردند و این‌ اردوگاه‌ به‌ مرور زمان‌ ساختار شهری‌ به‌ خود گرفت‌. هر چه‌ دامنۀ‌ فتح‌ در شرق‌ گسترش‌ می‌یافت‌، دسته‌های‌ بیشتری‌ از مردم‌ِ سرزمین‌ فتح‌ شده‌ به‌ کوفه‌ می‌آمدند. افرادی‌ که‌ از نواحی‌ دور دست‌ آمدند، حدود پانزده‌ تا بیست‌ هزار نفر بودند که‌ ساخت‌ و ترکیب‌ قبیله‌ای ‌فوق‌العاده‌ ناهمگونی‌ داشتند.

در ابتدا سعد زمین‌ را بین‌ قبایل‌ عرب‌ - یمانی‌ها و نزاری‌ها - تقسیم‌ کرد. اهل‌ یمن‌ در شرق‌ کوفه‌ و نزار در غرب‌ آن‌ سکنی‌ گزیدند و به‌ وسیلۀ‌ پیکان‌هایی‌ که‌ مرسوم‌ بود و از زمین‌ بیرون‌ کشیده‌ می‌شد، اسکان‌ داده شدند. در مرکز شهر قسمت ‌وسیعِی برای مسجد در نظر گرفته‌ شده‌ بود. عمر دستور داده‌ بود که‌ مسجد این‌ شهر بزرگ باشد تا بتواند تمام‌ جمعیت‌ جنگجو را در خود جای‌ دهد. مسجدی‌ که‌ طبق‌ این‌ دستور پی‌ریزی‌ شد، گنجایش‌ چهل‌ هزار نفر را داشت‌.[3]

ترکیب‌ جمعیت‌‌: یمنی‌ها 12 هزار و نزاری‌ها 8 هزار نفر بودند.[4] تقسیم تشکیلات‌ جمعیتی‌ کوفه‌ به‌ دو دستۀ وسیع‌ یمنی‌ و نزاری‌ به‌ زودی‌ ثابت‌ کرد که‌ اولاً هیچ‌ یک‌ از قبایل‌ گوناگون‌ نزاری‌ و گروه‌های مختلف‌ یمنی‌ خود را برای‌ همزیستی‌ با یکدیگر مناسب‌ نیافتند و به‌ سرعت‌ با مسایل‌ جدی‌ روبرو شدند؛ ثانیاً چنین‌ ترکیبی‌ مشکلات‌ زیادی‌ را در تشکیل‌ سهمیه‌های‌ نظامیِ‌ به‌ هم‌ پیوسته‌ به‌ وجود آورد.

بنابراین‌ شهر کوفه‌ از هفت‌ قبیله‌ تشکیل‌ و به‌ هفت‌ بخش‌ نظامی‌ تقسیم‌ می‌شد.‌ این‌ هفت‌ بخش‌، مراکز جمع‌آوری‌ برای‌ بسیج‌ نیروها و ادارۀ‌ حقوق‌ها و غنایم‌ جنگی‌ نیز به‌ حساب‌ می‌آمدند.

تقسیم‌ جمعیت‌: سعد پس‌ از مشورت‌ با عمر جمعیت‌ کوفه‌ را به‌ هفت‌ گروه‌ بر اساس‌ نسب‌ شناسی‌ و قوم‌ و خویشی‌ تقسیم‌ کرد:[5]

  1. کنانه‌ با هم‌ پیمانانشان‌ یعنی‌ قریش‌ که از موقعیت‌ ممتازی‌ برخوردار بودند.

  2. قضاعه‌، خثعم‌، غسان‌، بجیله‌، کنده‌، حضرموت‌ و ازد که‌ نیروی‌ مقتدر یمنی‌ را تشکیل‌ می‌دادند و تحت ‌رهبری‌ جریر بن‌ عبدالله و اشعث‌ بن‌ قیس‌ قرار داشتند.

  3. مذحج‌، حِمیَر، هَمدان‌ و هم‌ پیمانان‌ آنان‌؛ این‌ گروه‌ مقتدر هم‌ یمنی‌ بودند که‌ پیروان‌ سرسخت‌ تشیع‌ به‌حساب‌ می‌آمدند.

  4. تمیم‌، ریاب‌، هوازن‌. هر سه‌ متعلق‌ به‌ گروه‌ مُضر بودند.

  5. اسد، غطفان‌، محارب‌، نمر، ضبیعه‌ و تغلب‌ که‌ اکثر آنان‌ به‌ گروه‌ نزاری‌ از ربیعه‌ و بکر وابسته‌ بودند.

  6. ایاد، عک‌، عبدالقیس‌، اهل‌الحجر و حمراء، ایاد و عک‌، دارای‌ اصالت‌ نزاری‌ و عبدالقیس‌ از عدنانی‌های مهاجر به بحرین بودند. آنها در سال‌ نهم‌ هجرت‌ به‌ مدینه‌ نزد رسول‌ خدا(ص) آمدند‌ و مسلمان‌ شدند. آنان‌ خود را اصحاب‌ پیامبر(ص) معرفی‌ می‌کردند. این‌ گروه‌ از نظر تعداد یکی‌ از قوی‌ترین ‌واحدها را در کوفه‌ تشکیل‌ می‌دادند. عناصر این‌ گروه‌، به‌خصوص‌ عبدالقیس‌، به‌ خاطر حمایت‌ فوق‌العاده‌ از امیرالمؤمنین(ع) در جنگ‌های جمل‌ و صفین‌ مورد توجه‌ بودند.

  7. طیء‌، یکی‌ از قبایل‌ مقتدر یمنی‌ و یکی‌ از قوی‌ترین‌ قبایل‌ حامی‌ امیرالمؤمنین(ع) در جنگ‌های‌ جمل‌ و صفین ‌بوده‌ است‌.[6] عُدَی‌بن‌ حاتم‌ رئیس‌ این‌ قبیله‌ بود. قبیلۀ‌ طی‌ به‌ تدریج‌ از کوفه‌ خارج‌ و در سنگرهای‌ کوهستانی ‌بین‌ بصره‌ و کوفه‌ مستقر شد. بعدها طرمّاح‌‌بن‌ عدی‌ طایی‌ در زمان‌ ملاقات‌ با امام‌ حسین(ع) در راه‌ کوفه‌ از امام‌ خواست‌ نزد آنان‌ به‌ کوهستان‌ بیاید.[7]

بنابراین‌ شهر کوفه‌ از هفت‌ قبیله‌ تشکیل‌ و به‌ هفت‌ بخش‌ نظامی‌ تقسیم‌ می‌شد.‌ این‌ هفت‌ بخش‌، مراکز جمع‌آوری‌ برای‌ بسیج‌ نیروها و ادارۀ‌ حقوق‌ها و غنایم‌ جنگی‌ نیز به‌ حساب‌ می‌آمدند. این‌ گروه‌بندی‌ از قبایل‌، نوزده‌ سال‌ ادامه‌ داشت‌. در سال‌ 36 هجری‌، هنگامی‌که‌ امیرالمؤمنین(ع) به‌ دنبال‌ طلحه‌ و زبیر به‌ عراق ‌آمد و به‌ کوفه‌ رسید، حاکم‌ شهر ابوموسی‌ اشعری‌ با آنکه‌ در اطاعت‌ امام‌‌ بود، مردم‌ را به‌ بهانۀ‌ دوری‌ از فتنه‌ از بسیج‌ بازداشت‌؛ ولی‌ سرانجام‌ او را مجبور به‌ کناره‌گیری‌ کردند. مردم‌ کوفه‌ امیرالمؤمنین(ع) را همراهی‌ کردند و آن حضرت بر لشکریان‌ بصره‌ پیروز شد. پس‌ از جنگ‌ بصره،‌ امام کوفه‌ را مرکز فرماندهی‌ خود قرار داد. از این‌ تاریخ‌ کوفه‌ بین‌ شهرهای‌ اسلامی ‌اهمیتی‌ خاص‌ یافت‌.

تقسیم‌‌بندی‌ قبایل‌ در زمان‌ خلافت‌ امیرالمؤمنین علی (ع): در طی‌ نوزده‌ سال‌ قبل ساخت‌ قدرت‌ در هر یک ‌از این‌ هفت‌ گروه‌، به‌ نحو عجیبی‌ تغییر کرده‌ بود و بعضی‌ از گروه‌ها سلطه‌گرانه‌ حکومت‌ می‌کردند. امیرالمؤمنین(ع) تغییراتی‌ در آن‌ به‌ وجود آورد؛ اگر چه‌ همان‌ هفت‌ گروه‌ را نگه‌داشت‌، ولی‌ از لحاظ‌ ترکیب‌ و شکل‌بندی ‌و جابه‌جایی‌، آنها را تغییر داد و قبایل‌ را به‌ صورت‌ زیر مرتب‌ کرد:

  1. همدان‌ و حمیر (یمنی‌)

  2. مذحج‌، اشعر، طی‌ (یمنی‌)

  3. کنده‌، حضرموت‌، قضاعه‌، مهره‌ (یمنی‌)

  4. ازد، بجیله‌، خثعم‌، انصار (یمنی‌)

  5. همۀ‌ شعب‌ گوناگون‌ نزاری‌ اعم‌ از قیس‌، عبس‌، ذوبیه‌ و عبدالقیس‌ از بحرین‌.

  6. بکر، تغلب‌، و همۀ‌ شعب‌ ربیعه‌ (نزاری‌ها)

  7. قریش‌، کنانه‌، اسد، تمیم‌، ضبّه‌، ریاب‌ (نزاری‌) [8]

در گروه‌بندی‌ جدید چند نکته‌ حائز اهمیت‌ است:

اولاً: چند طایفه‌ مانند اشعر، مهر و ضبّه‌ در تقسیم‌ بندی‌ سعدبن ابی‌وقاص نبود. این‌ قبایل‌ بعدها به‌خاطر فراوانی‌ تعداد افرادشان‌ نیاز به‌ هویت‌ جداگانه‌ پیدا کرده‌ بودند.

ثانیاً در تقسیم‌بندی ‌سعد، سه‌ گروه‌ یمنی‌ و چهار گروه‌ نزاری‌ وجود داشت‌.‌ در‌ تقسیم‌بندی جدید‌ چهار گروه‌ یمنی‌ و سه‌ گروه‌ نزای‌ قرار داشت‌؛ زیرا امام بر اساس‌ کثرت‌ جمعیت‌ گروه‌ها را تجدید سازمان‌ می‌کرد.

ثالثاً: امام اساس‌ قبیله‌ای‌ را که‌ سعدبن‌ ابی‌وقاص‌ در تقسیم‌بندی‌ خود مبنا قرار داده‌ بود، تغییر نداد.

بلاذری‌ تعداد اولین‌ مهاجرین‌ به‌ کوفه‌ را 24000 نفر می‌داند که‌ 12000 یمنی‌ و 8000 نزاری‌ و 4000 دیلمی ‌بودند.

تقسیم‌ بندی‌ قبایل‌ در زمان‌ امارت‌ زیادبن‌ عبید: آخرین‌ تغییر در ساختار شهر کوفه‌ درسال‌ پنجاهم ‌هجری‌، زمانی‌که‌ زیادبن‌ عبید ولایت این‌ شهر را به‌ عهده‌ گرفت‌، صورت‌ پذیرفت‌. او که‌ استاندار بصره‌ نیز بود و در ادارۀ‌ آن‌ شهر موفقیت‌ چشم‌گیری‌ داشت‌، با حفظ‌ تقسیم‌بندی‌ هفت‌گانه‌ قبیله‌ای‌، کوفه‌ را چون‌ بصره‌ به‌ چهار بخش‌ اداری‌ تقسیم‌ کرد تا بر همان‌ اساس‌، کوفه‌ را اداره‌ کند:[9]

  1. اهل‌ العالیه: تشکیل‌ شده‌ از شعبه‌های‌ مکیان‌ و قریش‌.

  2. تمیم‌ و همدان: تمیم‌ شامل‌ قبیله‌ نزاری‌ و همدان‌ که‌ از قبیله‌های‌ یمنی‌ هستند.

  3. ربیعه‌ (بکر) و کنده: بکر شامل‌ قبایل‌ نزاری‌ و کنده‌ که‌ یمنی‌ هستند.

  4. مذحج‌ و اسد: مذحج‌، یمنی‌ و اسد، نزاری‌ می‌باشند.

آنگاه‌ بر هر کدام‌ از این‌ چهار بخش‌ رئیس‌ یا سرپرستی‌ را به‌ انتخاب‌ آنان منسوب‌ کرد. زیاد، نزاری‌ها و یمنی‌ها را به‌ استثنای‌ اولین‌ گروه‌ با هم‌ مخلوط‌ کرد؛ زیرا گروه‌ اول‌ که‌ از مکّیان‌ و قریش ‌تشکیل‌ شده‌ بود، خطری‌ برای‌ او نداشتند؛ اما گروه‌های‌ دیگر را بر پایه‌ ملاحظات‌ سیاسی‌ به‌ منظور استقرار و توسعۀ‌ قدرت‌ بنی‌امیه‌ ادغام‌ کرد.

جمعیت‌ کوفه‌: بلاذری‌ تعداد اولین‌ مهاجرین‌ به‌ کوفه‌ را 24000 نفر می‌داند که‌ 12000 یمنی‌ و 8000 نزاری‌ و 4000 دیلمی ‌بودند.[10] در میان‌ مهاجران‌ نخستین‌، حدود 370 نفر از اصحاب‌ ‌پیامبراکرم(ص) از مهاجران‌ و انصار حضور داشتند.[11] درمیان‌ آنان‌ شخصیت‌های‌ برجسته‌ای‌ نظیر عبدالله‌بن‌ مسعود، عماربن‌ یاسر، حذیفهبن‌ یمان‌، براءبن‌ عازب ‌انصاری‌، سلمان‌ فارسی‌، زیدبن‌ ارقم‌ و ابوموسی‌ اشعری‌ حضور داشتند.

عمر قصد داشت‌ کوفه‌ را به‌ صورت‌ شهر خالص‌ و تمام‌ عیار و الگوی‌ اسلامی‌ شکل‌ بدهد. او کوفه‌ را «برج‌ اسلام» یا «قبّه‌ الاسلام» و مردم‌ آن‌ را «سرور مسلمین» توصیف‌ می‌نمود و در وصف‌ آنان‌ می‌گفت‌: «آنان نیزۀ‌ خدا، ذخیرۀ ایمان‌ و جمجمۀ‌ اعراب‌ هستند که‌ سنگر مرزی‌ را محافظت‌ می‌کنند‌ و اعراب‌ دیگر را تقویت ‌می‌بخشند.»[12]

عمر استیلا و رهبری‌ در کوفه‌ را فقط‌ از آن‌ کسانی‌ می‌دانست‌ که‌ سابقۀ اسلامی‌ داشته‌ باشند. انتخاب‌ عماربن ‌یاسر به‌ عنوان‌ حاکم‌ کوفه،‌ مردی‌ که‌ زندگی‌ خود را خالصانه‌ وقف ‌اسلام‌ کرده‌ بود و عبدالله‌بن‌ مسعود به‌ عنوان‌ نایب‌ او، تجلی‌ روشنی‌ از این‌ سیاست‌ بود. او در زمان‌ انتصاب‌ این‌ دو به‌ مردم‌ کوفه‌ نوشت‌: «من‌ عمار را به‌ عنوان‌ والی‌ و عبدالله را به‌ عنوان‌ معلم‌ و نایب‌ و جانشین‌ عمار به‌ سوی‌ شما می‌فرستم‌. هر دو از درخشان‌ترین‌ اصحاب‌ پیامبرند. به‌ سخنان آنان گوش‌ فرا دهید و از آنان‌ پیروی‌ کنید. من‌ شما را بر خویشتن‌ ترجیح‌ دادم‌.»[13]

امپراطوری‌ اسلامی‌ با سرعت‌ شگفت‌ انگیزی‌ در زمان‌ عمربن‌ خطّاب‌ توسعه‌ ‌یافت‌؛ بنابراین‌ جمعیت ‌کوفه‌ نیز رشد نمود. رشد جمعیت چند دلیل داشت:

1. اعراب‌ تازه‌ مسلمان‌ شده‌ پس‌ از فتوحات‌ شام‌، مصر و جزیره‌ احساس‌ کردند که‌ کسب‌ غنایم‌ در جبهۀ شرقی‌ بیشتر از جبهۀ‌ غربی‌ است‌. اینان‌ وقتی‌ که‌ برای‌ جنگ‌ نهاوند در سال‌ بیست‌ و یکم‌ هجری‌ بسیج ‌شدند، جزء پرشورترین‌ مبارزانی‌ بودند که‌ در مقابله‌ با فارسیان‌، دلاوری‌ و رشادت‌ فوق‌العاده‌ای‌ از خود نشان ‌دادند. آنها عمر را آن‌چنان‌ تحت‌ تأثیر قرار دادند که‌ حقوق‌ این‌ افراد را به‌ سطح‌ مهاجران‌ اولیه‌ به‌ کوفه‌ یعنی‌ کسانی‌که‌ در فتح‌ قادسیه‌ شرکت‌ داشتند، رساند. این‌ امر انگیزۀ‌ بیشتری‌ به‌ دیگران‌ داد تا فوج‌ فوج‌ به‌ سوی‌ کوفه‌ حرکت ‌کنند. بدین‌ترتیب‌ جمعیت‌ اعراب‌ شهر به‌ صورت‌ چشم‌گیری‌ فزونی‌ یافت‌ و به‌ فاصلۀ‌ کوتاهی‌ پس‌ از مرگ‌ عمر، وقتی‌که‌ عثمان‌ ولیدبن‌ عقبه‌ را حاکم‌ کوفه‌ کرد، فقط مردان‌ جنگی‌ کوفه‌ بالغ‌ بر چهل‌ هزار می‌شدند. با این‌ حساب‌ جمعیت‌ کوفه‌ در آن‌ زمان‌ را می‌توان‌ بالغ‌ بر صد هزار نفر تخمین‌ زد.

2. در فتوحات‌ اعراب‌ در مداین‌ و قادسیه‌ و سرانجام‌ پیروزی‌ عظیم‌ آنان‌ در نبرد نهاوند، تعدا زیادی از ایرانیان اسیر و برده شدند. فاتحان آنان را به‌ شهر کوفه‌ آوردند. اکثر ایشان‌ به‌ زودی‌ اسلام‌ را از اربابان ‌عرب‌ خود پذیرفتند و آزاد شدند.

3. کوفه به دلیل ویژگی جغرافیایی و نزدیکی به ایران،‌ برای‌ مهاجرت‌ ایرانیانی‌ که‌ ‌زندگی‌ خود را در امپراطوری‌ ایران‌ از دست‌ داده‌ بودند، مناسب‌ترین‌ محل برای زندگی‌ بود‌. از طرف‌ دیگر، چهار هزار نفر از مردم‌ فارس‌ معروف‌ به‌ دیلمیان نیز‌ از آغاز تأسیس‌ کوفه‌ در این‌ شهر اقامت‌ گزیده‌ بودند.

4. در میان‌ اسیران جنگی‌، تعداد زیادی از زنان ایرانی‌ بودند که‌ بهره‌ فاتحان‌ عرب‌ شدند. این‌ زنان‌ برای‌ آنان‌ فرزندانی به دنیا آوردند. نتیجه‌ اینکه‌ در زمانی‌ کمتر از بیست‌ سال‌ و مقارن‌ با هنگامی‌ که‌ امیرالمؤمنین(ع) به‌ کوفه‌ آمد، نسل‌ جدیدی از جوانان اعراب‌ در کوفه‌ وجود داشت‌ که‌ از نظر مادر، ایرانی‌ بودند و آنان را موالی‌ می‌خواندند. این‌ موالی‌ نقش‌ مهمی‌ در تاریخ‌ مذهبی‌ و سیاسی‌ کوفه‌، به‌خصوص‌ در نهضت‌های‌ شیعه‌ ایفا کردند و در فاصلۀ‌ چند دهه‌، تعداد آنان‌ به‌ حدی‌ فزونی‌ یافت ‌که‌ تقریباً از رقبای‌ عربشان‌ بیشتر شدند.