آنچه در این مقاله می خوانید:

همراهی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) با پدرشان

رفتار امیرالمؤمنین (ع) در قبال امام حسن (ع) و امام حسین (ع)


همراهی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) با پدرشان

امیرالمؤمنین (ع)، جانشین پیامبر (ص) از سوی خدا بودند که  پس از رسول خدا (ص)، خلافت ایشان غصب شد؛ اما پس از گذشت 25 سال از دوران تلخ غصب، خلافت به محل اصلی آن بازگشت و مسلمانان از امیرالمؤمنین (ع) خواستند زمام امور را در دست بگیرند.

امیرالمؤمنین (ع) پس از به‌دست گرفتن خلافت، سعی در احقاق اسلام راستین و عدالت در جامعه داشتند و تلاش کردند حرکت امت اسلام را به مسیر اصلی برگردانند. از این رو بسیاری از سودجویان و افرادی که در دوران غصب خلافت به مقام و منصبی رسیده بودند، شروع به مخالفت با آن امام بزرگوار کردند و کارشکنی‌ها و جنگ‌هایی را علیه آن خلیفۀ بر حق رسول خدا (ص)، ایجاد کردند.

در این بین بسیاری از اصحاب راستین و یاران حقیقی رسول خدا (ص)، پشت امام را خالی نکردند و در لحظات حساس به یاری حضرت شتافتند. از جمله افرادی که در همۀ لحظات سخت همراه امام بودند و جزو پرچمداران سپاه امیرالمؤمنین (ع) محسوب می‌شدند، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بودند. حسنین (ع) از ابتدای شروع خلافت امام علی (ع)، ایشان را یاری نمودند و مردم را به یاری ایشان دعوت می‌کردند.

 

آغاز خلافت امام علی (ع)

پس از آنکه مردم برای بیعت با امیرالمؤمنین (ع) در مسجد جمع شدند، آن حضرت با عبا، عمامه، کفش و شمشیر پیامبر به مسجد آمدند و بر روی منبر نشستند. سپس از امام حسن (ع) و پس از آن از امام حسین (ع) خواستند که برای مردم سخنرانی کنند. آنان نیز روی منبر رفتند و خطبه‌ای در وصف امیرالمؤمنین و جانشینی آن حضرت برای مردم خواندند. پس از قرائت خطبه، مورد استقبال مردم قرار گرفتند. امیرالمؤمنین (ع) نزد آنان رفت و آنان را به سینۀ خود چسباند و بوسید. [1]

 

 جنگ جمل

در این جنگ امام حسن (ع)، امام حسین (ع) و محمد بن حنفیه در کنار مهاجرین و انصار، فرماندهی لشگر امیرالمؤمنین (ع) را به‌عهده داشتند. [2]در ابتدای این جنگ امام حسن (ع) و امام حسین (ع) سعی کردند پرچم‌دار لشگر شوند؛ اما امیرالمؤمنین (ع) فرمودند که مقام و منزلت شما نزد رسول خدا (ص) من را برحذر داشت که شما را پرچم‌دار کنم تا جان شما را حفظ کنم. [3] امام حسن (ع) و حسین (ع) فرماندهی میمنه و میسرۀ لشگر را برعهده داشتند. [4]

 

 جنگ صفین

حسنین (ع) در جنگ صفین نیز همراه پدرشان بودند و با سخنرانی و تهییج مردم، آنها را برای جنگ با سپاهیان معاویه آماده کردند. [5] در جنگ صفین امام حسن (ع) و امام حسین (ع) شجاعت‌ها و دلاوری‌های بسیاری از خود نشان دادند؛ آن چنان که امیرالمؤمنین (ع) پیوسته مراقب بود تا آسیبی به آنها نرسد. ایشان به اصحاب و یارانش توصیه می‌فرمود که برای حفظ نسل رسول خدا (ص) مراقب آنان باشند.[6] پس از اتمام نبرد صفین، امام حسن و حسین (ع)، به عنوان شاهدان حکمیت برای نظارت بر روند صحیح مذاکرات از طرف پدرشان انتخاب شدند. [7]

 

امام صورت محمد را بوسید و فرمود: «تو پسر من هستی ولی این دو پسران رسول خدا (ص) هستند. آیا من نباید آنها را از کشته شدن محافظت کنم؟»

جنگ نهروان

در این جنگ نیز حضرت امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و محمد بن حنفیه حضور یافتند و رشادت‌های بسیاری از خود نشان دادند. [8]

 

رفتار امیرالمؤمنین (ع) در قبال امام حسن (ع) و امام حسین (ع)

امیرالمؤمنین (ع) در طول زندگانی خویش، بارها مقام و منزلت فرزندانشان را به مردم گوشزد کردند و در لحظات و شرایط حساس جامعه، مردم را متوجه عظمت خود، فرزندانشان و امامت آنان پس از خویش می‌کردند.

 

حفاظت امیرالمؤمنین از امام حسن (ع) و امام حسین (ع)

در جنگ صفین، حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) فرزندش محمد بن حنفیه را فرا خواند و او را به سمت راست لشگر معاویه فرستاد. محمد حمله کرد و آن را از هم پاشید و مجروح و زخمی به سوی پدر بازگشت و تقاضای آب کرد.

امام علی به وی آب داد و پس از مدتی او را به سمت چپ دشمن فرستاد. محمد پس از نابودی این بخش از لشگر با جراحات زیادی بازگشت و آب خواست. امام به او آب داد و پس از مدتی او را به قلب دشمن فرستاد. او باز عده‌ای از دشمن را کشت و در حالی که جراحات زیادی در بدن داشت و اشک از چشمانش جاری بود، بازگشت.

 

امام پیشانی او را بوسید و فرمود: «پدرت فدای تو باد! به خدا سوگند، با این جهادت مرا خوشحال کردی. چرا گریه می‌کنی؟ گریه‌ات از روی خوشحالی است یا از سر بی‌تابی‌؟»

محمد پاسخ داد: «ای پدر چرا گریه نکنم، در حالی که شما سه مرتبه مرا در دل مرگ فرستادید و خداوند مرا به سلامت بازگرداند. می‌بینید که مجروح هستم؛ اما هر بار که بازگشتم مقداری استراحت کنم، مرا مهلت ندادی و به سوی دشمن فرستادی؛ اما دو برادرم، حسن و حسین را به جنگ نمی‌فرستی.»

 

امام صورت محمد را بوسید و فرمود: «تو پسر من هستی ولی این دو پسران رسول خدا (ص) هستند. آیا من نباید آنها را از کشته شدن محافظت کنم؟»

ابن کثیر: پس از خلفاى ‌پیشین، حسن بن على (ع) به خلافت رسید؛ چرا که على (ع) به امامت او وصیت کرد و مردم عراق نیز با او بیعت‌کردند.

محمد گفت: «آری ای پدر، راست گفتید. خداوند مرا فدای شما و فدای حسن (ع) و حسین (ع) کند و شما را از هر گزندی محافظت فرماید.» [9]

 

امیرالمؤمنین و معرفی حسنین (ع) به عنوان جانشینان خویش

امیرالمؤمنین (ع) در طول خلافت خویش، بارها جانشینی و امامت فرزندانشان را برای مردم بیان کردند و اذعان داشته‌اند این امر از طرف خداوند است. از جملۀ آنها، وصیتی است که امیرالمؤمنین در حضور اصحاب و شیعیان خود به امام حسن (ع) کردند و در ضمن آن، وصیت پیامبر اکرم (ص) را بازگو کردند که امام حسن (ع) امام جانشین پس از پدرشان هستند و میراث نبوی را که از پیامبر گرفته بودند به وی سپردند. سپس اشاره کردند پیامبر خدا (ص) دستور داده است تا امام حسن (ع) این میراث را پس از خودشان به برادرشان امام حسین (ع) بسپارند. آنگاه رو به امام حسین (ع) کردند و فرمودند پس از خودت، این میراث را به این فرزندت (امام سجاد) بسپار. آنگاه دست امام سجاد (ع) را (که دو ساله بودند)  گرفتند و فرمودند سلام پیامبر (ص) و من را به فرزندت محمد (ع) برسان و پس از خودت، اینها را به او بده. [10]

توصیه‌های امیرالمؤمنین (ع) به امامت و وصایت امام حسن (ع) و پس از آن امام حسین (ع) آنچنان زیاد بوده است که تاریخ نویسان شیعه و سنی در کتاب‌هایشان به تواتر این جانشینی را نقل کرده‌اند.

نمونۀ این اخبار در کتب اهل سنت:

ابن کثیر دمشقی سلفی در البدایه و النهایه ج‌6 ص‌249 می‌نویسد:

«مّ بعدهم الحسن بن على لانّ علیّاً أوصى الیه و بایعه أهل العراق؛

پس از خلفاى ‌پیشین، حسن بن على (ع) به خلافت رسید؛ چرا که على (ع) به امامت او وصیت کرد و مردم عراق نیز با او بیعت‌کردند.»

ابوالفرج اصفهانى از ابوالاسود دئلى در الأغانى، ج 12، ص 380 روایت مى‌کند:

«و قد أوصى بالامامه بعده الى ابن رسول الله و ابنه و سلیله و شبیهه فى خلقه و هدیه؛

پس از خود، امامت فرزند رسول خدا (ص) و فرزند و ذریۀ خودش را که در اخلاق و رفتار همانند او بود وصیت نمود.»

ابن عبدربه اندلسى در العقد الفرید ،‌ ج4 ، ص475 مى‌نویسد:

«قال هیثم بن عدی أدرکت من المشایخ أنّ على ّ بن ابیطالب (ع) أصار الامر الى الحسن؛

بسیارى از بزرگان را ملاقات کردم که براى من نقل کردند على بن ابى طالب (ع) خلافت را به فرزندش حسن (ع) واگذار نمود.»

ابن اعثم کوفى در الفتوح ، ج‌4 ، ص‌278 این چنین روایت مى‌کند:

«امام حسن (ع) در نامه‌اى به معاویه چنین نوشت:

فان ّأمیرالمؤمنین على بن ابى طالب لمّانزل الموت ولّانى هذا الامر من بعده.

هنگام فرا رسیدن رحلت امیرمؤمنان على بن ابى طالب (ع)، ایشان مرا ولى ‌امر مسلمانان قرار داد.»