​آنچه در بعضی از کتاب‌های تاریخی درباره این قضیه آمده است، این است که در زمان خلافت معاویه، زن مؤمنی به نام ارینب دختر اسحاق زندگی می‌کرد که در زیبایی و ادب و کمالات، شهرتی درخور داشت.

یزید که در این زمان ولیعهد بود، شیفته و عاشق او شد؛ اما قبل از اینکه در جهت ازدواج با وی اقدامی انجام دهد، ارینب با پسرعموی خود عبدالله بن سلام که از شخصیت‌های معروف بود، ازدواج کرد و در عراق با همسر خود در کمال آسایش و راحتی زندگی می‌کردند.

معاویه از عشق و دلباختگی یزید آگاه شد و قول داد که او را به مقصود برساند. در این زمان عبدالله از سوی معاویه در عراق مسئولیتی داشت. معاویه او را از عراق به شام احضار کرد و توسط ابوهریره و ابودرداء به وی پیغام داد که دوست دارد دختر خود را به ازدواج تو درآورد؛ ‌زیرا تو شایستگی داری که داماد خلیفه باشی.

عبدالله این پیشنهاد را پذیرفت. ابوهریره و ابودرداء جریان را به معاویه گزارش کردند. معاویه پیش از این، به دختر خود گفته بود که اگر آن دو نزد تو آمدند که تو را برای عبدالله خواستگاری کنند، موافقت کن؛ ولی به آنان بگو: «در صورتی موافقت می‌کنم که عبدالله، همسر خود را طلاق دهد.» عبدالله فریب معاویه را خورد و همسر خود را طلاق داد و از معاویه درخواست کرد به وعدۀ خود وفا کند.

معاویه پاسخ داد: «اگر دخترم رضایت دهد، می‌پذیرم.» آن دو نزد دختر معاویه رفتند و جریان طلاق ارینب را به او گفتند. دختر معاویه پاسخ داد: «باید دربارۀ این موضوع اندیشه و مشورت کنم.»

مدتی گذشت تا عِدۀ «ارینب» سپری شد. مجدداً آن دو نزد دختر معاویه رفتند اما او پاسخ منفی داد و گفت: «این ازدواج به مصلحت من نیست!» سپس معاویه، ابودرداء را به عراق فرستاد تا «ارینب» را برای یزید خواستگاری کند. چون وی وارد عراق (کوفه) شد، فهمید که امام حسین (ع) هم در عراق است. تصمیم گرفت در آغاز خدمت امام برسد و بعد مأموریت خود را انجام دهد. چون خدمت امام رسید، حضرت فرمود: «برای چه به عراق آمده‌ای؟» ابودرداء موضوع را به امام گفت. امام فرمود: «من هم تصمیم داشتم کسی را نزد ارینب برای خواستگاری بفرستم. اکنون که نزد او می‌روی، پیام مرا نیز به او برسان.» ابودرداء چون نزد ارینب رفت او را برای امام و یزید خواستگاری کرد. ارینب با وی مشورت کرد که کدام خواستگار بهتر است؟ ابودرداء پاسخ داد: «امام برای همسری با تو شایسته‌تر است.» امام با همان مهریه‌ای که بنا بود یزید بدهد، ارینب را به عقد خود درآورد.

عبدالله همسر سابق ارینب که در شام بود، مورد بی‌مهری معاویه واقع شد و حقوق او را قطع کرد. عبدالله برای گرفتن اموالی که نزد همسر خود به امانت گذاشته بود،‌ رهسپار عراق شد و به خدمت امام حسین (ع) رسید و موضوع پس گرفتن امانت خود را با حضرت مطرح کرد. آنگاه برای گرفتن اموال خود نزد همسر سابقش رفت و اموال خود را دریافت کرد. آن دو چون به یاد گذشته افتادند، متأثر شدند و هر دو به گریه افتادند. امام با دیدن آن صحنه نسبت به آن دو ترحم کرد و فرمود: «باش که او را سه‌طلاقه کردم. خدایا! آگاهی که او را به جهت مال و زیبایی به عقد خود درنیاوردم؛ بلکه به جهت اینکه او را برای شوهرش نگه دارم، با او ازدواج کردم.» سپس دستور داد تمام مهریۀ او را بدهند. آن دو خواستند به‌عنوان تشکر اموالی را به امام بدهند که حضرت نپذیرفت و فرمود: «پاداشی که امید است به من داده شود، بهتر از اموال است.» سپس آن دو دوباره با یکدیگر زندگی کردند.[1]

توجه به این مطلب نیز ضروری است که در هیچ‌یک از منابع معتبر علت یا یکی از علت‌های نهضت کربلا، این جریان ذکر نشده است که یزید به جهت کینه‌ای که دراین‌باره از امام حسین داشت، با حضرت جنگ کرده باشد.

اشکالاتی در این داستان وجود دارد که دلیل کذب و دروغ بودن آن است. بعضی از این اشکالات عبارت‌اند از:

1. روایت فوق مرسل است و هیچ‌گونه سندی برای آن ذکر نشده تا بتوان آن را مورد بررسی قرار داد؛ زیرا ابن قتیبه، نویسندۀ کتاب الامامه و السیاسه، از مؤلفان قرن سوم هجری است که به سال 213 ه.ق در کوفه متولد شد و امام حسین (ع) در سال 61 ه.ق در کربلا به شهادت رسید؛ بنابراین ابن قتیبه 152 سال بعد از شهادت امام حسین به دنیا آمد و در زمان وقوع این داستان هنوز به دنیا نیامده و هم‌عصر این ماجرا نبوده است. بر این اساس باید داستان را از کسی یا کسانی نقل کند که اسمی از آنها نبرده است تا ما بتوانیم سلسلۀ راویان را بررسی کنیم. چه‌بسا فرد دروغ‌گویی این ماجرا را جعل کرده و به او گفته باشد.

2. ابودرداء که در این داستان به عنوان واسطه بین معاویه و عبدالله بن سلام و ارینب از او نام‌برده شده است، بنا به نظر معروف در زمان حکومت عثمان از دنیا رفته است. بسیاری از مورخان سال مرگ او را 39 یا 38 هجری ذکر کرده‌اند؛[2] بنابراین، او چگونه می‌تواند در این ماجرا که در اواخر حکمرانی معاویه و در زمان ولایت‌عهدی یزید روی داده است حضور داشته باشد؟

3. از این داستان در اسناد دسته اول و مشهور هیچ خبری نیست. مشهورترین کتابی که این داستان را ذکر کرده است کتاب الامامه و السیاسه است که برخی در اینکه نویسندۀ آن ابن قتیبه باشد شک دارند.[3]

4. هیچ سند معتبری به آمدن امام حسین (ع) به عراق پس از شهادت حضرت علی (ع) و رفتن به مدینه اشاره ندارد، مگر در حماسۀ عاشورا. درحالی‌که روایت فوق ماجرای ارینب را پیش از آن می‌داند.

5. در این داستان آمده است که امام (ع) ارینب را در یک مجلس سه‌طلاقه کرد؛ درحالی‌که سه‌طلاقه کردن در یک مجلس در شریعت ما صحیح نیست و یک طلاق به حساب می‌آید.[4]

6. یکی از شرایط طلاق حضور دو شاهد عادل است. قرآن می‌فرماید: «... و دو مرد عادل از خودتان را گواه گیرید و شهادت را براى خدا برپا دارید...»[5] و نیز امام صادق (ع) می‌فرماید‌: «طلاق جایز نیست مگر با حضور دو شاهد.»[6] درحالی‌که طبق این نقل در داستان فوق این شرط مهم رعایت نشده و هیچ شاهدی حضور نداشت.

هر یک از این اشکالات به‌تنهایی کافی است تا اعتماد ما نسبت به صحت و درستی این داستان سلب شود؛ اما به‌هرحال اگر از تمام اشکالاتی که در متن و سند این روایت وجود دارد صرف‌نظر کنیم و قائل به صحت این داستان شویم این واقعه نه‌تنها هیچ نقص و عیبی برای امام حسین (ع) نیست؛ بلکه نشان از فضیلت، سیاست، کیاست، رأفت و رحمت آن حضرت دارد که این کار را فقط و فقط برای خنثی کردن نقشۀ شوم و شیطانی یزید انجام داده و با این کار از پاشیده شدن زندگی یک خانواده جلوگیری کرده است.

طبق این نقل تاریخی امام حسین (ع) این زن را از توطئۀ کثیف معاویه نجات می‌دهد و به شوهرش بازمی‌گرداند. حتی روایت تأکید دارد که امام حسین (ع) فرمودند: «خدایا! آگاهی که او را به جهت مال و زیبایی، به عقد خود درنیاوردم.» و به‌محض آگاهی از دلبستگی مجدد این زن به شوهر سابقش او را طلاق دادند.

شدت علاقه امام حسین (ع) به دفاع از مظلوم و حمایت ‏از ستم‌دیدگان در این داستان به چشم می‌خورد.

توجه به این مطلب نیز ضروری است که در هیچ‌یک از منابع معتبر علت یا یکی از علت‌های نهضت کربلا، این جریان ذکر نشده است که یزید به جهت کینه‌ای که دراین‌باره از امام حسین داشت، با حضرت جنگ کرده باشد.

برای آگاهی بیشتر می‌توانید به کتاب امامت و سیاست (ترجمۀ الامامه و السیاسه)، ص 216-212 مراجعه کنید.

توجه به این مطلب نیز ضروری است که در هیچ‌یک از منابع معتبر علت یا یکی از علت‌های نهضت کربلا، این جریان ذکر نشده است که یزید به جهت کینه‌ای که دراین‌باره از امام حسین داشت، با حضرت جنگ کرده باشد.