بعثت پیامبر (ص)

 

مبعث مبارک پیامبر (ص) در سن 40 سالگى و آغاز نزول قرآن بر پیامبر (ص) در این روز بوده است.[1]

این روز یکى از اعیاد بزرگ است و روزى است که حضرت رسول (ص) به رسالت مبعوث گردید و جبرئیل (ع) بر پیامبرى آن حضرت نازل شد.[2] غیر شیعه مبعث را در 17 یا 18 یا 24 ماه رمضان و بعضى در 12 ربیع الاول می‌دانند.
در این روز صلوات بر پیامبر (ص) و اهل بیت آن حضرت و نیز زیارت آن حضرت و امیرالمؤمنین (ع) وارد شده است.[3]
سالیان سال بود که از بعثت انبیا (ص) می‌گذشت و هر قوم و قبیله‌ای با عقیده‌های مختلف خود زندگى می‌کردند و در حجاز و مکه آن روز بسیاری بت می‌پرستیدند: بت سنگى، فلزى، چوبى و گاهى از جنس ‍ خرما. دختران را زنده به گور می‌کردند. اکثر قبایل در حال جنگ و خونریزى بودند. دنیا غرق در گمراهى و ضلالت بود. تا اینکه چهل سال از ولادت با سعادت اشرف مخلوقات و سرور کائنات حضرت محمد بن عبدالله (ص) گذشت. خداوند آن حضرت را به پیامبرى مبعوث ‍ فرمود و جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و وحی‌های الهى را با آداب و مراسمى مخصوص به آن حضرت رسانید که در کتب روایى با سندهاى مختلف ذکر شده است.
طبق بعضى روایات[4] هنگامى که آن حضرت از کوه حرا بر می‌گشتند انوار جال و عظمت ایشان را فرا گرفته بود، به حدی بود که هیچکس را یاراى آن نبود که به آن حضرت نظر کند. از کنار هر درخت و گیاه و سنگ که می‌گذشت در برابر آن حضرت خم می‌شدند و به زبان فصیح می‌گفتند: «السلام علیک یا نبى الله، السلام علیک یا رسول الله».
هنگامى که آن حضرت داخل خانه حضرت خدیجه (س) شدند، از شعاع انوار جمال آن حضرت خانه منور شد. خدیجه (س) عرض کرد: اى محمد، این چه نور است که از شما مشاهده می‌کنم؟ آن حضرت فرمودند: این نور پیامبرى است. سپس خطاب به حضرت خدیجه (س) فرمودند: بگو: «لا اله الا الله محمد رسول الله». خدیجه (س) عرض کرد: سال‌هاست من پیامبرى شما را می‌دانم. سپس به وحدانیت خداوند متعال و رسالت پیامبر (ص) شهادت داد.
در این هنگام آن حضرت فرمودند: «اى خدیجه، احساس سرما می‌کنم. جامه‌ای بر من بپوشان». حضرت جامعه بر خود کشید و خوابید. از جانب حق تعالى ندا رسید: «یا ایها المدثر، قم فانذر و رب فکبر...»‌‌‌‌‌‌‌[5]: «اى جامه به خود پیچیده، برخیز و بترسان مردم را از عذاب پروردگار خود و تکبیر بگو و پروردگارت را به بزرگى یاد کن» آن حضرت برخاست و انگشت مبارک در گوش خود گذاشت و فرمود: «الله اکبر، الله اکبر» پس صداى آن حضرت به همه موجودات رسید و همه با او موافقت کردند.[6]
پیامبر (ص) سه سال پنهانى مردم را به خداى یکتا دعوت می‌فرمود و پس از سه سال جبرئیل آمد و عرض کرد: «خداوند متعال امر فرموده که دعوت خویش را آشکار فرمایى». سپس آن حضرت از کوه صفا بالا رفتند و مردم را انذار فرمودند و دعوت خود را علنى نمودند.[7]