بخوان برای نگاهم نماز باران را

 

می‌خواهم تو را بخوانم ،با لهجه‌ای شبیه آنچه در بهشت به گوش می‌خورد.

می‌خواهم از تو بگویم،در جمعی که روز و شب را بهانه می‌کنند تا از تو بگویند .

می‌خواهم تو را ببینم ،با چشم‌هایی که هر شب آرام می‌گیرند به امید رویای حرمت.

اما از همه می‌شنوم که  تمام شد آن روزها، باید با پرچم‌های سیاه خداحافظی کنی !

بگذار روزها و ماه‌ها و فصل‌ها بیایند و بروند.

امام من ، تازنده‌ام  ، تقویم‌ها  فقط یک‌ فصل دارند : بهاربا توبودن .

و.... اشکی که خواهد بارید در ربیع یادت !