شب بود و مظلومیت و سکوت.

زینب در قنوت به نماز،

سیدالساجدین، سر بر تربت کربلا نهاده بود و با خدای خویش در راز و نیاز.

پنجاه روز بود که این کاروان، مکه را به مقصد و مقصودی والا ترک کرده بود،

و کربلا مقصد بود و آینده ای دور، مقصود!

سیدالساجدین، با خروج از کوفه به بعد، تا کنون ساکت بود و در سکوت،

بیمار بود، اما بیماری بهانه بود،

در شب و روز عاشور بیمار بود و بعد از آن،

گوییا قافله سالار در شب عاشور به زینب گفته بود؛

همانگونه که خداوند جدّمان را به تار عنکبوتی از مرگ رهایی بخشید،

فرزندم علی را به این بیماری از مرگ برهاند، تا زمین از نسل آل محمّد خالی نماند.

سیدالساجدین، سر از سجده برداشت و چون پدر، نگاه سوی آسمان بُرد و آسمان پُر ستاره را نظاره کرد.

و در این میان، من بودم و پنجاه روز همراهی این کاروان.

نه!

تنها من نبودم!

همه بودند.

همۀ ارواح شیعیان و محبین آل الله،

همه با روح شان در این سفر، همراه کاروان بودند.

و همه شاهد بودند که در روز عاشور، چه ها بر قافله سالار گذشت.

شاهد بودند که بر آل الله چه ظلمی واقع شد.

شاهد بودند، چون پیوندی ناگسستنی میان آنان و مولایشان پا برجاست.

شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طینَتُنا.

شیعیان ما از باقیمانده گل ما آفریده شده اند.

خُلِقَ شِیعَتُنَا مِنْ شُعَاعِ نُورِنَا.

شیعیان ما از شعاع نور ما آفریده شده اند.

شِیعَتُنا الْمُسَلِّمُونَ لِأمْرِنا.

شیعیان ما کسانی هستند که در برابر امر ما تسلیم اند.

و من پُر درد و زخم خورده و رنجور، تنها نشسته و او را نظاره می کردم.

روحم پَر می کشید تا نزد او رود و با او هم کلام شود،

ولی پرهیز و شرم، اجازه نداد که بدون اِذن سوی او روم.

پس به تمنّا و عجز، در خیال خود با او هم سخن شدم.

گفتم : این آرامش و یقین، این نور و این امید، که در چشمان تو موج می زند از کجاست؟

ای همسفرۀ یتیمان و فقیران بینوا،

ای بلیغ و فصیح در سخنوری، همچون علی،

ای زینت عابدان، ای آقای ساجدین، که خدا ترا اینگونه خواند،

ای زینت صالحین و ای سید متقین،

ای صاحب دعا، در هنگامۀ سحر،

ای غزل سرای زبور آل نبی،

ای فرود آورندۀ اِنجیل اهل بیت،

ای صاحب اُخت القرآن،

ای آشکار ساز معارف حقۀ آل الله،

ای ترجمان مَرام و مُراد حسین در زبان دعا،

ای رفیق مهربان، ای راوی اصیل عاشور و کربلا،

ای حافظ و ای مخزن اسرار الهی از اَزَل تا روز حَشر،

اگر تو نبودی، ما دعا و مدح و ثنا و ستایش رَب، از کجا آموختن؟

اگر تو نبودی، ما اخلاص و اخلاق را از کجا دانستن؟

اگر تو نبودی، ما توحید و ایمان را از کجا یافتن؟

اگر تو نبودی، ما از کجا دانیم سجده تنها بر خاک حسین باید؟

اگر تو نبودی، ما خدا را چگونه می خواندیم؟

اگر تو نبودی، شرح روز عاشورا، چگونه رقم می خورد؟

واژه ها از درون ام زبانه می کشید، ولی توان بیان نبود.

روح، واله و شیدا بود و از درون می سوخت، ولی تاب سخن نبود.

گریه امانم را بُریده بود.

عاقبت، بر این حال پریشان و زار چیره شدم.

گفتم : مولای من،

من از تبار سلمان ام و از دیار او می آیم،

مگر نه آنکه خداوند بر ما منت نهاد و خون ایرانی در شما جاری شد؟

مگر نگفتی، که من فرزند دو طایفه ام،

از عرب قریش و از عجم فارس،

و این دو طایفه، دو طایفۀ برگزیدۀ خداست؟ (1)

مولاجان! من ایرانیم، به حق مادرت با من سخن بگو.

شب بود و سکوت.

شب بود و مظلومیت و سکوت.

شب بود و سیدالساجدین، لب فرو بسته بود و آسمان پُر ستاره را به تماشا نشسته بود.

 

1 - در روایتی پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله به دو گروه منتخب خدای متعال از میان اقوام مختلف اشاره می نمایند و می فرمایند: « لِلَّهِ مِنْ عِبَادِهِ خِیَرَتَانِ فَخِیَرَتُهُ مِنَ الْعَرَبِ قُرَیْشٌ وَ مِنَ الْعَجَمِ فَارِس». برای خدای تعالی از میان بندگانش دو گروه منتخب است. پس گروه منتخب خدا از میان عرب، قریش و از میان عجم، فارس می باشد.‏

با اتّکا به این کلام رسول خدا صلّی الله علیه و آله، مرحوم ابن شهر آشوب در مناقب خود از امام زین العابدین علیه السّلام روایتی نقل می کند که آن حضرت خود را این گونه معرّفی می فرمایند: کَانَ یَقُولُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السّلام: «أَنَا ابْنُ‏ الْخِیَرَتَیْنِ،‏ لِأَنَّ جَدَّهُ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله وَ أُمَّهُ بِنْتُ یَزْدَجَرْدَ الْمَلِک». حضرت زین العابدین علیه السّلام می فرمودند: من فرزند دو تیره منتخب خدا هستم. به جهت آن که جدّ بزرگوارشان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و مادرشان، دختر یزدگرد پادشاه ایران بود.

مناقب آل أبی طالب علیهم السّلام (لابن شهرآشوب) ج‏4 ص167.


این متن از سلسله متن های «همراه با کاروان حسینی تا اربعین» نوشته «مجتبی فرآورده» است. مجتبی فرآورده تهیه کننده و کارگردان سینما که این روزها در حال ساخت پروژه «ثارالله» است در مجموعه یادداشت هایی که بر روی سایت کرب و بلا منتشر می شود از هشتم ذی الحجه تا اربعین با روایت‌هایی کوتاه و آزاد وقایع کاروان امام حسین (ع) را روایت می‌کند.روز شمار وقایع در این نوشتار، جز در موارد خاص، مانند خروج امام(ع) از مکه، تاسوعا، عاشورا و ... با توجه به گوناگونی روایات و شیوۀ نگارش، به معنی شرح وقایع اتفاقیه آن روز نبوده و تنها برای توالی در همراهی با کاروان استفاده شده است.

برای مشاهده سایر متون اینجا را کلیک کنید.